سکوت

ساخت وبلاگ
فرشید پور احمدی دانش آموز نوجوان نابغه خوش ذوق و بمب استعداد هنری بلوچ ساکن شهرستان دلگان ، بخش جلگه چاه هاشم ، شهرک چاه اسحاق ذوق و استعداد هنری ایشون در خواندن و سرودن به حدی جذاب و زیباست که بدون موسیقی و ساز ، موجب جلب توجه همگان در فضای مجازی گردیده.نوابغ پنهان و ناشناخته بلوچ را بشناسیم... MrYou.Ir ، سه شنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۲ ، 1:17 سکوت...ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : younesraiesi بازدید : 12 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1402 ساعت: 13:00

طرح گرافیکی معرفی غذاهای بلوچی و طرز تهیه آنتهیه و تدوین توسط یونس و عمران رئیسیطراحی و صفحه آرایی : یونس رئیسیبرای دانلود روی لینک زیر کلیک نمائید :دانلود MrYou.Ir ، پنجشنبه هجدهم آبان ۱۴۰۲ ، 22:37 سکوت...ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : younesraiesi بازدید : 24 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1402 ساعت: 13:06

امروز بیست'>بیست و دوم آبان هست ؛بیست و دوم آبانی که بیست و پنج تایش گذشت!!امروز بیست و شش ساله شدم!من مدت هاست خود را گم کرده ام لا بلای چرخ های گره شده ی زندگی ، تکنولوژی و این عصرِ پیشرفته ی اندوهناک..در لابه لای اندیشه ها و در جستجوی راه ها!مدت هاست دنبال خودم می گردم ، راستی شما هم تا حالا خودتان را گم کرده اید؟ شاید لابه لای افکار شلوغ پلوغم که می نویسمشان چیز تازه ای پیدا کنم! داستان من از اینجا شروع می شود...از بیست و دوی آبان!من تمام راه های رفته و نرفته را جاهای دیده و ندیده راحرف های گفته و نگفته راو فی الجمله ؛تمامِ شده ها و نشده ها و صرفِ افعال منفی و مثبت را به تحریر میخواهم بگذارم...اگر ننویسم ذهنم قنبرک میزند و عین آهنِ زنگ زده ی گوشه ی انباریمان با صدایِ قیژگونِ سایشِ ناخن به دیوار ، روحم را قطعه قطعه تکثیر میکند.حال اینکه صدای قلوپ قلوپِ لبریز شدنِ مغزم بعدِ هر جستار در کشاکشِ کشمکش های بینِ نورون های چشم هایم به عصب های مغزم اگر روی کاغذی و صفحه ای ، جوهر نفشاند و رنگ نزند بر صفحه ، نه ذهن و فکرم که کل وجودم را به رگبارِ گلوله هایِ اندیشه میبندد ؛ درست مثل آلارمِ ساعتِ شش صبحِ بعد از یک ساعت خواب!#یونس_رئیسی MrYou.Ir ، دوشنبه بیست و دوم آبان ۱۴۰۲ ، 23:26 Adblock سکوت...ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : younesraiesi بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1402 ساعت: 13:06

انتظار می رود شورای تامین استان به مباحث بخش کتیج فنوج ورود نماید و فرآیند و ابهامات پمپ بنزین این شهر و حواشی آن را واکاوی و شفاف سازی نمایند و همچنین برخورد و رفتار نماینده عالی دولت با مردم محلی را مورد بررسی ویژه قرار دهد! MrYou.Ir ، پنجشنبه نهم شهریور ۱۴۰۲ ، 23:20 سکوت...ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : younesraiesi بازدید : 41 تاريخ : شنبه 18 شهريور 1402 ساعت: 13:36

در اثنای سخن از پمپ بنزین و درخواست شورای شهر از جناب عارفی ، سرپرست فرمانداری ، جهت پاسخگویی به این موضوع مهم ؛ سرپرست فرمانداری شهرستان فنوج با ادبیات و لحنی عجیب و خارج از شأن و منزلت کرسی خویش پاسخ میدهند که " حرف اول را در شهرستان من میزنم " و در میان گفتگوی امام جمعه و شورای شهر ، بلافاصله و بی اعتنا به ایشان سالن را ترک کردند.ترک جلسه ؛ توسط جناب عارفی ، توهین به امام جمعه محترم ، شهردار ، شورای شهر و مردم شهر کتیج بود ، که علاوه بر اینکه خاطر امام جمعه ، و مسئولین و مردم فهیم و فرهنگی ، بخش کتیج را آزرده کرد ، نیز بر ابهامات و مسائل شک برانگیز پمپ کتیج دامن زد و موجب تنش بسیار در سطح شهرستان و همچنین فضای مجازی شد.حال باید دید موضوع جنجالی پمپ بنزین بخش کتیج ، نهایتاً به کجا کشیده شده و نتیجه چه میشود!همچنین جناب عارفی ، سرپرست فرمانداری ، پاسخگوی این رفتار ناپسند و به دور از انتظار خویش خواهند بود یا خیر؟اگر چه آب رفته به جوی باز نمیگردد ؛ اما آیا بهتر نیست جناب عارفی عذرخواه خیل عظیم مردم آزرده خاطر بخش بزرگ کتیج باشند؟ MrYou.Ir ، دوشنبه ششم شهریور ۱۴۰۲ ، 23:31 سکوت...ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : younesraiesi بازدید : 64 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1402 ساعت: 1:22

دختران روستای گیران برای رسیدن به مدرسه باید کیلومترها سنگلاخ را در مسیر دور و دراز هر روزه خود بپیمایند.مسیری طولانی تا مرکز بخش کتیج در شهرستان فنوج.حال آنکه مرکز این بخش با هزاران جمعیت و چندین و چند روستا ، فاقد یک مدرسه شبانه روزی دخترانه است.دختران گیران هر روز پشت این وانت باری سوار شده و کیلومترها مسیر را در این جاده صعب العبور سنگ و کوه پیموده و برمیگردند.در این مسیر تا چشم کار میکند کوه است و سنگ و آفتاب و جز صدای گاه و بیگاه باد خشک وسوزان چیزی به گوش نمی رسد.محرومیت ، محدودیت ؛ دو واژه پرچم افراشته روستاهای بخش بزرگ کتیج هستند ، روستاهایی که تیره اند ؛ از دوری نور.اما همیشه گفته ام و باز هم می گویم ؛ امان ، امان از جبر جغارفیایی.امان از جغرافیای جابر !اما گیران!اینجا روستاست و آرزوهای ازلی روستا دیدن ندارد.کسی ویرانی دورافتاده را آباد نمی کند.اینان دختران سرزمین آفتابند ،دختران سرزمین دورافتاده و شاید ، فراموش شده ؛ حیران درس اند و ویران سنگلاخ های تحصیل!در ناکجا آبادهای سیستان و بلوچستان مدرسه وجود ندارد دبیر زن وجود ندارد.ناکجا آباد که نه ؛ ناکجا ویران های بلوچستان !در ناکجا ویران های بلوچستان ترک تحصیل اجبارست و در مرگ و دل مردگی اختیار!ناکجا ویران های بلوچستان تنهایند ، دست کوتاهشان به هیچ جا نمی رسد.رؤیای مدرسه‌رفتن مشق خیالی دانش‌آموزان راه دورست ؛ محصلان انتظاری که اندوه دیرینه‌ آن‌ها می‌پیچد در آسمان، در کوه، در دشت و در سرزمین آفتاب.به گیران که بروید ، سوال اینست « دبیرستان ما کی رو به راه می شود؟ »وقتی قرار نباشد دختران درس بخوانند ، ازدواج می کنند.برای رسم روستا بد است دختر زیاد در خانه بماند.آنها که ازدواج میکنند ، افسوس مدرسه را همیشه یاد دارند و رؤیا سکوت...ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : younesraiesi بازدید : 51 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 18:21

روستای گیران با وجود جمعیت بالای دانش آموز ، تا چند سال قبل فاقد مدرسه بود و به این دلیل دانش آموزان این روستا مجبور بودند کیلومتر ها و فرسنگ ها جاده خاکی و کوهستانی را تا مرکز بخش کتیج پشت وانت نشسته و این مسیر طولانی و صعب العبور را با وجود گرما و سرمای شدید و طاقت فرسا پیموده و از آنجایی که کل بخش کتیج و حتی مرکز این بخش فاقد هرگونه مدرسه و خوابگاه شبانه روزی دخترانه میباشد دختران روستا مجبورند بلافاصله پس از پایان کلاس همین مسیرهای وحشتناک را دوباره پشت وانت ها بازگردند.فاصله روستای گیران تا مرکز بخش کتیج حدود ۲۵ کیلومتر بوده که این مسیر تماماً جاده خاکی و کوهستانی است که رفت و برگشت در طی این طریق چیزی جز سختی و خستگی و ملالت به بار نمی آورد.مشکل روستای گیران چند سال پیش بطور کلی نبود مدرسه دخترانه بود اما چند سالی است با وجود ساخت مدرسه توسط خیرین متاسفانه ، همچنان دختران این روستا مجبور به تحصیل در مرکز بخش کتیج هستند.تاکنون بیش از ۱۲ نفر از دانش آموزان دختر روستای گیران علی رغم میل باطنی خود و بر اساس شرایط بسیار سخت تحصیل در این منطقه مجبور به ترک تحصیل شده و متاسفانه همچنان این رویه ادامه دارد و هر سال شاهد ترک تحصیل تعداد زیادی از دختران روستا هستیم.گویی رؤیای مدرسه رفتن مشق خیالی دانش آموزان راه دورست ؛رؤیای محصلان انتظاری که اندوه دیرینه آن ها در آسمان و کوه و دشت و سرزمین آفتاب می پیچد.در حال حاضر در حالیکه شرایط بطور کامل برای راه اندازی و شروع بکار مدرسه فراهم میباشد ؛ از نظر آموزش و پرورش و مسئولین امر بزرگترین مانع و مساله بازگشایی و راه اندازی مدرسه این روستا نبود دبیر خانم است. سکوت...ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : younesraiesi بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 18:21

گاهی با خود می اندیشمکه اگر اندکی میدانستمو میدانستم که میدانممغلوب چه حس و چه حال و هوایی میگشتم؟!به خود غره از اندک داشتهِ دانش خویش !یا چون موجی خروشان و در جنب و جوش از فهمِ دریای عمیقِ نادانی خویش!همان گاه که به درکِ قطره ای از اقیانوسِ نادانسته های خویش می رسم...آه از نادانسته ها !!!چقدر هیچ نمیدانم!و چقدر که در پیِ فهم این هیچ ندانم هایی هستم که شاید روزی ،جایی ،اندکی بدل شود به دانش ، اما همان روزست که با ذره ای کثرت در آن دانش ، به فهم دریای عمیق تری از نادانسته های خویش دچار خواهم شد.هرچه بیشتر که بدانم ، در ادراک اینکه بیشتر نمیدانم یقین حاصل میکنم.و یقیناً بیشتر نمیدانم!و بیشتر و بیشتر...این روزها آنقَدَر دنیای نادانسته هایم ؛ چَشم هایم را به سیاهی میکشاند که حس غوطه ور شدن در مردابِ آن را دارم.بی انتها در حال دست و پا زدن بسوی نجات خویشم از این بندِ ریشه دوانده در بیشه ی مغزم.آنقَدَر ؛ که دلم می خواهد تمام کتاب های دنیا را بخوانمتمام مولوی ها و حافظ ها و سعدی ها راتمام عقل و هوشِ به جنون رفته ی دیوانگانِ عالم را!تا شاید ؛شاید اندکی از این احساس کم شود ؛ اندکی !اما نه؛یقین دارمیقین که نیاز دارم به این احساس!شاید این احساس ؛ حسِ حرکت میدهد؛ حس شوق در مسیرِ دانستن های بیشتر و بینش عمیق تر از دریای ناآگاهیِ خویش.آه خدای من ؛آه از گاه و بیگاه غره شدگی این انسانِ نادان از غرق شدگی در سیلاب نادانسته های خویش ؛این انسانِ ظلوم و جهول و زبون که از عصیان زدگیِ هولناکِ بندگانیِ خویش برون رفتی نمی یابد ؛آه که إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا !!آه از شورشِ عقل و شهوت و غضب و وهمآه و صد آه...به راستی غره از چیستیم؟تویی که هر روز فتنه می بلعی ؛عشق میدانی که چیست؟یا که نه ؛ شب ، ر سکوت...ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : younesraiesi بازدید : 48 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 18:21

▫️فعال اجتماعی
سکوت...
ما را در سایت سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : younesraiesi بازدید : 69 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 20:21

محسن ، سرآمد یادگیری ، اخلاق ، آرامش و سکون بود.از اول مهر ، شناختی چندان جسته و گریخته پیدا کردم ، تا امروزی که به آگاهی و بینشی جامع تر رسیدم.محسنِ سرشار از نبوغ ما اما اسیر یک سیستم بسته هست ، سیستمی که آکنده از انزوا ، عزلت و خلوت است ؛ جبر جغرافیایی..اسیر واژه ای تلخ ، که دلم می‌خواد با همه‌ی اون چیزی که یاد گرفتم، وجود اونو انکار کنم.اما جدی‌تر از اونه که بشه پنهانش کرد.معنای این واژه رو به وضوح میشه در سیستان و بلوچستان درک کرد ،حالا بیا به جنوب ؛هر چه جنوب تر ، وضوح بیشتر آن معنا خواهد یافت...چه محسن ها که در جای جای ، بلوچستان ، جلگه ها و چاه اسحاق ها که وجود ندارد.اما امان از جبر جغرافیایی!امان از تفکرات عتیقیسم!!امان از نشدن ها و نگذاشتن ها!امان از کلوخ در پس پا و فرق سر کوبیدن ها !!در افسانه‌های قدیمی سومر امده که هر وقت بلایی نازل می‌شد، همه‌ی مردم شهر گرد هم جمع می‌شدند و فریاد می‌زدند: آیا ما به گناه نیاکان‌مان مجازات می‌شویم؟واقعا آیا ما به گناه نیاکانمان مجازات میشویم؟!گاهی – بدون اینکه علتی شفاف در ذهن داشته باشم – احساس می‌کنم که تاریخ هم عموماً انتقام جغرافیا را پس می‌دهد.چه محسن ها وجود دارند اما ، امان از جغرافیای جابر !فقر ، محرومیت ، تعصب ، رسوم غلط ، خوانواده ، طبقات و .. و.. و...محسن یک نماد هست ،نمادِ نبوغ سرشارِ روستا در اوج محرومیت ، لبریز از قابلیت و ذوق ..قابلیت ها و ذوق و نبوغی که اگر به سر حد شکوفایی نرسد و اگر دچار همان کلوخ شود و کلوخ انداز ، سرانجام همان انزوا و عزلت و خلوت است..چه ترک تحصیل هایِ بعد از سالِ آخری که لبریز از ذوق و نبوغ اند ؛و چه کلوخ های در دستِ خانواده ای که بر فرق دخترِ خود کوبیده میشود ،چه تعصباتِ قاتل نبوغو چه محرومیت ه سکوت...ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : younesraiesi بازدید : 109 تاريخ : جمعه 12 اسفند 1401 ساعت: 18:11